سیب زمینی "و ما ادریک ما" سیب زمینی ...
در خاطرم هست که آیت الله جوادی آملی (مدظله) یکبار می خواستند در خطبه های نمازجمعه درباره وضعیت عمومی زندانها و اینکه زندان موجب افزایش آموزش (!) بزهکاری و جرائم می شود، صحبت کنند و در ابتدای بحث برای بیان اهمیت فراوان این موضوع بر اساس تکیه کلامهای قرآنی خودشان گفتند: الزندان و ماادریک ماالزندان . البته واضح است که منظور ایشان استفاده از شیوه بیان الهی برای اهمیت یک مسئله مانند آنچه خداوند در برخی آیات فرموده اند، بود. بگذریم از اینکه بعدها بعضی سیاسیون دیگر از جمله روسای قوه مجریه فعلی و سابق نیز در برخی موارد از این تکیه کلام برای منظور خودشان استفاده کردند.
حالا درباره اهمیت قصه ی پر غصه ی "سیب زمینی" هم برای ما سرخنکلایی ها چندان عجیب نیست که بگوییم : سیب زمینی "و ماادریک ما" سیب زمینی ...
سال قبل مطلب مفصلی با عنوان "حکایت کاشت سیب زمینی بر پشت بام خانه های سرخنکلا " در همین وبلاگ نوشتم که بسیار مورد استقبال رسانه های استان قرار گرفت و اتفاقاً سال زراعی 94-93 از همان سالهایی شد که سرخنکلایی ها بر پشت بام خانه هایشان هم سیب زمینی کاشتند و ... ماجرایی که این روزها همه دیدند و می بینند، ایجاد شد.
مشکلات همان مشکلات همیشگی و تبعات و نتایج آن هم مثل سالهای قبل . عده ای از افراد آسیب پذیرتر و ضعیف تر یا به خاک سیاه نشسته یا با نهایت تلاش سعی کردند تا حداقل کمتر ضرر کنند و عده ای از آنها که با ضرر چند میلیون و چند ده میلیون به قول معروف ککشان هم نمی گزد، یا به انحاء مختلف نگذاشتند به ضررشان تمام شود یا به دنبال تاثیر گذاری بر بازار از راههای گوناگون بودند.
در این میان حالا بعضی جوانان پرشور سرخنکلایی هم که فکر می کنند باید کاری بکنند و حرفی بزنند و پیشنهادی بدهند (که البته صحیح هم هست) ، در محافل و گفتگوها و به ویژه در رسانه های جدید یعنی شبکه های اجتماعی، این و آن را مقصر بدانند و بگویند اداره بازرگانی(صنعت معدن تجارت) یا جهاد کشاورزی یا انجمن سیب زمینی یا فلان نماینده مجلس و فلان شرکت تعاونی و ... چنین کرد و چنان کرد که نباید می کرد!
غافل از اینکه تجریه ثابت کرده است، این پاس کاری ها و توپ را در زمین دیگران انداختن ها، دردی را دوا نمی کند. چون تا وقتی پول کلان به جیب می زنیم و قیمت خوب است کسی از دیگری انتقاد نمی کند و پیشنهادی هم ندارد اما وای به حال وقتی که مانند امسال قیمت ها به اندازه ای باشد که داد و فریاد همه را برآورد .
اما چاره چیست؟ چه باید کرد؟ به ذهن حقیر دو کار اساسی می رسد که در حد پیشنهاد است. اول باید نخبگان و افراد تاثیرگذار - ذینفع و غیرذینفع - در منطقه به این جمع بندی برسند که مراکزی تاسیس کنند برای کار پژوهشی و مشورت دادن و در واقع هدایت کردن چرخه کلان اقتصادی سیب زمینی در بهاران و گلستان، نه فقط در زمینه بهبود محصول بلکه در موضوعات مختلف مرتبط با همه ابعاد این چرخه ی عظیم .
دوم هم اینکه باید رسانه های قوی و تاثیرگذاری ایجاد شده و بحثهای احساسی و غیرکارشناسی یا مباحث کم اثر محفلی و داخلی را به مباحث عمومی و رسمی مخصوصاً از جایگاه دفاع از منافع و زحمات کشاورزان بکشانند تا در طول زمان به نتیجه برسد و همانطور که موضوع هدایت چرخه ی کاشت و خرید تضمینی گندم و سویا و چغندر قند و ... در کشور تا حد زیادی (نه بطور کامل) حل شد، داستان سیب زمینی هم ، رو به بهبود برود.
شاید اصولاً همان مراکز پژوهشی به این نتیجه رسیدند که کاشت سیب زمینی در منطقه ی ما از نظر علمی و تحقیقاتی، امری صحیح و به صلاح نیست. مانند کاشت برنج در منطقه که مدتهاست این مسئله درباره آن به اثبات رسیده و به تازگی اقداماتی برای الزام کشاورزان برای رعایت آن، آغاز شده است. چنین بادا .