کاظم عمو ؛ دوستت داریم ...
بعضی وقتها که بحث از کارهای فرهنگی یا شخصیتهای فرهنگی می شود فکر می کنیم باید دنبال افراد معروف و سرشناسی بگردیم که مثلاً در چندین جشنواره یا همایش از آنها تجلیل شده یا صاحب چند عنوان ملی و بین المللی هستند. اما به نظر من این تصور صحیح نیست و ناشی از نوعی نگاه غیردقیق و سطحی به موضوع «فرهنگ» است.
به یاد دارم که سید عزیزتر از جان ما در جایی فرمود: «فرهنگ به معنای هوایی است که ما تنفس می کنیم». بنابراین نمی توان پذیرفت که این هوا اینقدر کمیاب باشد و باید برای آن فانوس به دست بگیریم و گرد شهر بگردیم! چه بسیار شخصیتهای فرهنگی و فعالیتهای فرهنگی در اطراف ما فعال و جاری هستند که تنها باید کمی به حضور آنها دقت کنیم تا «گمنامی» آنها موجب نشود فراموششان کنیم. شاید علاقه آنها به خدمت فرهنگی در گمنامی برایشان لذت و اجر بیشتری داشته و دارد. به قول آوینی بزرگ: « گمنامی تنها برای شهرت پرست ها دردآور است و اگرنه همه اجرها در گمنامی است.»
با اینکه گفته می شود فرهنگیان به معنای خاص یعنی معلمین و کارکنان آموزش و پرورش نقش اصلی را در ایجاد مولفه های فرهنگی و ارتقاء آن دارند و به همین جهت فرهنگی نامیده می شوند و از سوی دیگر شناخت و تکریم آنها بر همه واجب است، اما در سرخنکلای ما شخصیتهای فرهنگی دیگری نیز فعالیت داشته و دارند که باید برای تقویت فعالیت و تکریم شخصیت آنها نیز گام برداریم که در مطالب قبلی این وبلاگ به برخی از آنها اشاره کردم و اتفاقاً مورد استقبال شما همشهریان سرخنکلایی نیز قرار گرفت.
در اندازه گیری کمی و تعیین شاخص های رشد فرهنگی جوامع یکی از مهمترین معیارها استناد به میزان تولید و استفاده از کتاب یا همان مولفه «کتابخوانی» آحاد افراد آن جامعه است. البته بنده به این مبحث آشنایی کاملی ندارم اما شاید با این همه مقدمه متوجه شده باشید که می خواهم به موضوع کتابخانه عمومی سرخنکلا اشاره کنم که نقش تاثیرگذاری در «کتابخوان» شدن جوانان دیروز و امروز سرخنکلایی داشته و دارد.
منظورم از فعال فرهنگی بی ادعایی که بیش از دو دهه از بهترین سالهای جوانی اش را در این کتابخانه صادقانه خدمت کرد نیز کسی نیست جز «حاج کاظم محمد زمانی». البته قبل از ایشان فرهنگ کتابخوانی در سرخنکلا مدیون شهید بزرگوار «محمد مقصودلو راد» است که بانی و پایه گذار این کتابخانه در سرخنکلا بود.
زمانهایی را به یاد دارم که حاج کاظم که همه او را به نام «کاظم عمو» می شناسیم با دقت و حوصله تمام برای پیدا کردن یا معرفی یک کتاب به دانش آموزان وقت می گذاشت یا برای بنای ساختمان جدید کتابخانه و مخزن کتاب که به سالن قبلی اضافه شد مانند یک کارگر ساده ، با روحیه ایثارگرانه و فراتر از وظایف اداری خود کارگری می کرد. همیشه به معلمین و والدین دانش آموزان توصیه می کرد که بچه ها را به استفاده از امکانات کتابخانه تشویق کنند و حتی یک بار در مصاحبه با یکی از نشریات محلی استان گلستان از عدم استقبال شایسته از کتاب و کتابخوانی انتقاد کرده بود که تیتر ان مصاحبه این بود: «کتابخوانم آرزوست ...»
اما فعالیتهای او در امور کتاب، تنها بخشی از فعالیتهای فرهنگی اش در سرخنکلا را شامل می شود. در همان سالها همزمان با کار در کتابخانه امور خطاطی و پلاکارد نویسی را نیز انجام می داد و بنده خود شاهد بودم که با چه علاقه ای تمرین خطاطی می کرد و بعضی سفارشات برای اماکن مذهبی و مراسم هیئات را می پذیرفت . گاهی نیز به دلیل آشنایی با کار صحافی و شیرازه زنی کتابهای قدیمی، کار ترمیم و صحافی قرآنهای قدیمی و مفاتیح و ... مردم را انجام می داد.
آنها که مانند من جوانهای کمی قدیمی تر هستند به یاد دارند که «کاظم عمو» در عزاداری های روز عاشورا مسئولیت دشوار سازماندهی و هماهنگی گروه پرتعدادی از کودکان را به عهده داشت که تحت عنوان «طفلان مسلم» عزاداری می کردند و در این روز لباسهای سفیدی می پوشیدند و این شعر را زمزمه می کردند که : سقای تشنه کامان عموجان ابوالفضل...
و علاوه بر آن هرگاه کسی از او برای امورات برق کشی یا سیستم های صوتی مساجد و هیئات دعوت می کرد ، بدون چون و چرا می پذیرفت. مخصوصاً قسمت اعظم کار برق کشی مسجد جامع را با افتخار پذیرفت و انجام داد. بعد از بازنشستگی نیز که فراغت بیشتری پیدا کرده است همیشه او را در همین صحنه ها مانند مسجد و هیئت و مراسم و ... حاضر می بینیم .
متاسفانه اخیراً مطلع شدیم که ایشان در حادثه ای دچار برق گرفتگی شده و از ناحیه دست دچار آسیب جدی شده اند. بنده به نمایندگی از همه آنهایی که در کتابخانه سرخنکلا با کتاب مانوس شدیم و در هیئت و مساجد و مراسم مختلف مذهبی حضور گرم او را احساس کردیم، برای ایشان آرزوی سلامتی عاجل دارم و امیدوارم هر چه زودتر مجدداً ایشان را در همان سنگرها ببینیم و به او بگوییم : « کاظم عمو ؛ دوستت داریم ...»