چشم و چراغ دیگری از میان ما رفت ...
در روزگاری که هر یک از ما گرفتارِ گرفتاریهای خودمان هستیم شاید هفته ها و ماهها بیایند و بروند و به یادمان نیاید که روزی «روح الله» درباره ارزش شهدا در جامعه آفت زده ما فرمود: «همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود» و درباره والدین و خانواده های شهدا هم این جمله پرمعنی را که: « شما خانواده های شهدا چشم و چراغ این ملتید.»
شاید دیگر بتوانید حدس بزنید رویدادی که مرا وادار کرد این چند سطر را بنویسم چیست. درگذشت پدر گرامی «شهید حسین مقصودلو» یعنی مرحوم حاج محمود مقصودلو که همین امروز اتفاق افتاد و مرا نیز مانند بسیاری دیگر از نوجوانهای نسل دهه 60 سرخنکلا به فکر فرو برد.
به یاد دارم که وقتی روزها برای رفتن به دبستان شهید اسماعیل تاجیک از کوچه باریک پشت بانک صادرات می گذشتیم پلاکاردها و اعلامیه و پرچم اولین روزها و ماههای شهادت آن شهید عزیز را هر روز بر فراز منزلشان می دیدیم و کمی قبل تر حتی مراسم شام غریبان اولین شب تدفین آن شهید عزیز را که در حیاط کوچک خانه ساده پدری اش برگزار شد. اوایل برای من همواره این سوال مطرح بود که پدر این شهید کیست و بعدها که او یعنی مرحوم حاج محمود مقصودلو که در عرف محلی به ایشان «محمود زهرا» می گفتند را شناختم، مهمترین ویژگی ایشان را صبر و سکوت پدرانه و معنا داری یافتم که هیچگاه از ذهنم پاک نمی شود.
به هر جهت حالا دیگر باید بگوییم چشم و چراغ دیگری از میان ما سرخنکلایی ها رفت ... انشاءالله خداوند متعال او را با شهید عزیزش محشور کند و ما را هم بیامرزد.