یادی از روزهای تاریخ ساز سرخنکلا
در فرصتی داشتم درباره تاریخچه حوادث و فعالیتهای فرهنگی و سیاسی سرخنکلا و روزهای تاریخ ساز این شهر در گذر زمان فکر می کردم. به نظرم رسید برای اینکه بتوانم دقیق تر و مستند تر آنها را مطالعه کنم، باید ابتدا به دنبال تحقیق از افراد مطلع و همچنین جمع آوری مستندات بروم. در یکی از پست ها و مطالب قبلی هم نوشتم که متاسفانه کسی تاکنون کار مدون و قابل اتکایی در این خصوص انجام نداده است یا حداقل خوب اطلاع رسانی نشده است.
به نظرم رسید برخی مستندات موجود را می توان با کمی مشاهده دقیق تر در محیط شهر سرخنکلا پیدا کرد. از جمله تصاویر و نوشته هایی که پس از سالها هنوز هم بر در و دیوار شهر خودنمایی می کنند. به همین جهت ابتدا اقدام به تهیه عکس های زیادی از این موارد کردم و دو تا از قدیمی ترین آنها که شاید حدود سی و پنج سال قدمت داشتند را در این وبلاگ قرار دادم. با کمترین توضیح. که البته بعضی دوستان (...) به مذاقشان خوش نیامد! گویا قبول ندارند که چنین چیزهایی هم در سرخنکلا وجود داشته و دارد. شاید البته بهتر بود شروع با چیز دیگری باشد.
اما اخیراً تصویری بسیار زیبا ، پرمفهوم و گویا * از یکی از روزهای تاریخ ساز سرخنکلا دیدم که درباره آن روز تاریخی می توان گفت بی گمان از درخشان ترین برگهای تاریخ سرخنکلاست. تصویری از مراسم باشکوه تشییع پیکر پاک شهیدان محمد تقی نژادموجنی و قاسم علیمحمدی که تا جایی که بنده اطلاع دارم کم سن و سالترین شهدای شهرمان هستند.
اصلاً به نظرم روزهای بازگشت این پیکرها به سرخنکلا در طول مقطع تاریخی دفاع مقدس بی نظیرترین روزهای تاریخ دهها سال اخیر شهر ما بوده اند. چرا که موجی از معنویت و انگیزه های دینی همراه با رشادت و شجاعت در جوانان سرخنکلا ایجاد کرده و چهره واقعی فرهنگی و سیاسی بطن مردم و بدنه متدین جامعه کوچک و روستایی آن روز ما را به نمایش می گذاشتند. و پس از طی هر یک از این روزها جوانان دیگری در این راه نورانی قدم می گذاشتند. قدیمی ترها شاید بتوانند در این تصویر یا تصاویر مشابه شهدای بعدی را نیز شناسایی کنند.
شاید مشاهده این تصویر برای بعضی ها، اینکه چهره هایی که پس از حدود سی سال می بینند را می توانند بشناسند جالب و خاطره انگیز باشد و برای بعضی دیگر هم نوع پوشش و لباسهایی که مردم در آن زمان استفاده می کردند یا کوچه ها و خیابانهای سرخنکلا و ... چنین ذهنیتی ایجاد کند.
اما قطعاً برای دسته ای پرتعدادتر از جمله این حقیر موضوعاتی دیگر نظیر آنچه شرح دادم، در ذهن پدید می آورد. با نگاهی دیگر به یاد این جمله ی شهید آوینی - که سید عزیزتر از جان ما او را به حق سید شهیدان اهل قلم نامید - می افتم که گفت:
« پندار مااین است که شهدا رفته اند و ما مانده ایم. اما حقیقت آن است که شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است.»
اگر شما نیز با دیدن این تصویر مطلبی به نظرتان رسید ممنون می شوم که بنویسید.
*پی نوشت: اصل تصویر از وبلاگ همشهری عزیزمان آقای علی اصغر نژادموجنی گرفته شده و با اجازه ایشان از آن استفاده کردم.